دانلود عکس پروفایل
نوشته شده توسط : لیلا

آن جا روی صندلی هایی که مرتب و پشت سر هم چیده بودند نشستیم . میس شولر ، دانلود عکس پروفایل  سرپرست مدرسه که خیلی خوب فارسی صحبت می کرد به مدعوین خیر مقدم گفت . بعد برنامه صبحگاهی مدرسه را اجرا کردند . یکی از شاگردها عکس hd قسمت هایی را از روی انجیل به فارسی خواند . خانم دولیتل که می دانستم سخت گیرترین معلم مدرسه است ، پشت پیانو نشست و شروع به نواختن کرد . چند تا از شاگردها این طرف و آن طرفش ایستادند و با صدای پیانو سرودی را خواندند ؛ سایت عکس سرودی که در آن از رضا شاه تعریف می شد .
کنار تخته ی سیاه سالن اجتماعات ، چشمم به تابلویی افتاد که رویش انگلیسی نوشته شده بود . همان تابلویی بود که خانم کوچیک پیشترها گفته بود دست خط ناصرالدین شاه است . ناصرالدین شاه وقتی برای بازدید از مدرسه ی دخترانه ی آمریکایی ها آمده بود ، از زحمات کادر مدرسه در آموزش دختران ایرانی ستایش کرده بود . هیجان زیادی داشتم . دائماً راجع به همه چیز از خانم کوچیک سوال می کردم . همکلاس های خانم کوچیک بیشتر از دخترهای عکس جدید اشراف و خانواده های اقلیت های دینی بودند . دخترهای خان ها و یا دخترهای طبقه ی متوسطی هم که دستشان به دهانشان می رسید ، در میان آن ها بودند . چند دختر آمریکایی که پدرهایشان معلم های مدرسه ی پسرانه ی آمریکایی ( کالج البرز ) بودند هم در این مدرسه درس می خواندند . خانم کوچیک می گفت : « مدرسه محیط گرم و خیلی آزادیه ! بچه ها این مدرسه رو خیلی دوست دارند ؛ چون علاوه بر یاد گرفتن درس های جدید ، سرود می خونند و ورزش می کنند . »
دخترهای ایرانی با والیبال و بستکبال برای اولین بار در این مدرسه آشنا شدند . دانلود عکس جدید برنامه های جشن برای من که هر کدام را اولین بار بود می دیدم ، خیلی دیدنی و جالب بود ؛ نمایش ، سرود خوانی ، شعر خوانی و پذیرایی .

 

عکس جدید

 

اما با اهمیت ترین قسمت آن که بیشترین لذت و هیجان را نصیبم کرد وقتی بود که میس شولر روی صحنه آمد . او از شاگردی حرف زد که گل سر سبد مدرسه است دانا ، عمیق و حساس به مسائل و ظرافتی است که در جامعه اش می گذرد و شاعره ای پر توان و لطیف است . آن وقت رو کرد به خانم کوچیک و از او خواست تا روی صحنه برود و شعری را که به مناسب فارغ التحصیلی اش سروده برای همه بخواند . وقتی خانم کوچیک از جایش بلند شد دلم پایین ریخت تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد . انگار که قرار است من روی صحنه بروم . اما خانم کوچیک ، آرام و با متانت از کنار من و خانم بزرگ گذشت و به طرف صحنه رفت . سالن اجتماعات از خانم ها پر بود . همه با کنجکاوی خانم کوچیک را نگاه می کردند و با هم پچ پچ می کردند .
خانم کوچیک آن روز ستاره ی جشن بود . او یک بار دیگر هم به خواهش میس شولر روی صحنه رفت . بار دوم خطابه ی زن و تاریخ را ایراد کرد که خیلی جالب بود . آن هایی که معنی اش را می فهمیدند ، دهانشان از تعجب بازمانده بود . مراسم که تمام شد ، خانم ها خانم کوچیک را دوره کردند . از او دعوت می کردند تا همراه خانم بزرگ ، روزی را در خانه ی آن ها مهمان شود . خانم بزرگ معنی این دعوت ها را می فهمید . می دانست که خیلی از خانم ها دنبال دختری متجدد و فهیم و مناسب ازدواج برای پسر یا برادرشان هستند . خیلی ها هم فقط می خواستند به خاطر دخترشان با خانم کوچیک و خانواده اش دوستی نزدیک پیدا کنند تا با داشتن چنان دوستی ، ارج و قرب دخترشان پیش آشنایانشان بیشتر شود . توی آن شلوغی شنیدم که خانم کوچیک را به دربار هم دعوت کردند .





:: برچسب‌ها: عکس جدید ,
:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 فروردين 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: